مانی بیا یه قصه واست بگم
یکی بود ، یکی نبود درزمانهای قدیم یه آدمی بود که کره زمین رو کشف کرد که اسمشم گالیله بود اون خیلی مطالعه میکرد.
بعد از اون نیوتن هم مثل گالیله خیلی مطالعه وآزمایش میکرد
یه روز نیوتن رفت توی باغی که باغ سیب بود گردش کنه وبرای استراحت زیر سایه درختی دراز کشید یهو یه چیز گنده خورد توسرش چشاشو باز کرد ودید یه سیبه بعدش اونم نیروی جاذبه ی زمین رو کشف کرد.
عملی:
مونه نگا کن این خودکاره دست من اگه ولش کنم میفته زمین میدونی چرا ؟؟؟؟
چون زمین نیروی جاذبه داره ولی تو فضا نیروی جاذبه نیست.
تازه زمین یه هسته ای داره که خیلی خیلی داغه داغه اگه بهش نزدیک بشیم ودستمونو بزنیم میسوزه.
تماس تلفنی چند روز پیش بابابا حبیب
بابایی :سلام خوبی.
خوشگل من:سلام.بابایی اگه رفتیم ترکیه نباید بریم تو دریاش باید تو هتلش بمونیم.
بابایی :چرا بابایی؟؟؟
خوشگل من:آخه دریای ترکیه ستاره دریایی داره گازمون میگیره.اونوخت دردمون میاد.
بابایی: نه عزیزم من تو رو میبرم یه جاییش که کوسه نداشته باشه.
خوشگل من: کوسه که تو اقیانوسه من گفتم ستاره دریایی.
*********************
من : روژین دیگه بریم تهران نمیریم خونه خال شکوه .
خوشگل من : چرا مونه میریم.آخه چرا نریم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من : چون خاله شکوه الان اومده اینجا نمیاد سراغمون
خوشگل من: نه آخه مونه گناداره اونم نیمتای (منظور نعمتهای) خداس ، حالا اونم میاد خونمون هر وقتی که وقت کنه.
**********************
پ ن:
مانی میدونی مثل باباها که کمربند میبندن کره ی زمینم کمربند داره
که کره زمین رو به دوقسمت تقسیم میکنه .هرکدوم نزدیک به کره خورشید باشه روز واون یکی قسمت شبه
اسم کمربندشم: استواههههههه.
قطبه شمال وجنوب همیشه یا روزن یا شب.